اصلا به ما نسل جوان چه ربطي دارد كه چرا ميرفتاح و افخمي و فراستي و .... بعد از شهادت آويني از حوزه هنری فراري شدند؟ به ما نسل جوان چه ربطي دارد كه چه نيروي جاذبه‌اي تا زمان حيات آويني بر حوزه هنری حكم فرما بود و چه نيروي دافعه‌اي بعد از شهادتش آنجا سايه افكند. باشد ساكت مي‌شويم دهانمان را مي‌بنديم ولي اجازه بدهيد اين سوال را بپرسيم كه با اين شيوه تبليغ شهيد آويني چند جوان مثل او شدند و راهش را ادامه دادند؟

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، آنچه در پی می خوانید، نوشته «م.غریب» نویسنده وبلاگ کوچه پشتی در نقد مطالب دو مجله درباره شهید آوینی است که در سال 87 نوشته شده و سردبیر یکی از این مجلات در ایمیلی پاسخ او را داده است.

با گذشت 5 سال هنوز هم حرف هایی که در این دو نامه مطرح شده، جدید و خواندنی است.

***

اندر حکایت تبدیل «کامران» به «سید مرتضی» / به ما چه كه افخمي و فراستي بعد از شهادت آويني از روايت فتح فراري شدند؟

قلی خان، خان نبود. راهزن بود.

جوون که بود به خودش گفت: ببینم می‏تونی تنهایی هزار تا قافله‏ رو لخت کنی؟

پای حرف خودش وایساد، تنهایی هزار تا قافله‏ رو لخت کرد.

آخر عمر دستشو داغ کرد و گفت: هزار قافله تموم شد. ببینم می‏تونی یه قافله‏ رو سالم به منزل برسونی؟

نتونست...

تقاص بدتر از این؟

روزی روزگاری رو اگه یادتون باشه این جمله هاشو حتما یادتونه. اگه این جمله ها هم یادتون باشه، لابد حس خودتونم بعد از شنیدنشون یادتون مونده که چه حال بدی بوده و چقدر دلتون به حال قلی خان سوخته و احساس ترحمتونفوران کرده...

من که اینطور بودم. واقعا دلم سوخت برای کسی که یه عمر هرکاری دلش خواسته کرده، بعد که فهمیده اوضاع از چه قراره و خواسته درستش کنه، نتونسته...

اینارو به عنوان مقدمه گفتم تا برسمبه اصل حرفم.

اون هفته (اردیبهشت 87) مجله شهروند امروز یه سری مطلبدر موردآقا مرتضی نوشته بود، این هفته هم مجله سپیده دانایی یه پرونده مفصل به مناسبت پونزدهمین سالگرد شهادتش نوشته.

این دوستان کلی حال کردن که این «سید شهیدان اهل قلم»، سال ها پیش اصلا این تیپیا نبوده که! کامرانی بوده برای خودش... کامرانرو هم چه به انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و روایت فتح و از این حرفا...؟

کلی هم مانور دادن روی این مسئله که بله آقا کامران، اهل شعر بود و نقاشی.اهل نشستن روی چمن جلوی دانشکده هنرهای زیبا بود و شعر خوندن برای دوستاش. فلسفه دوست داشت یا نداشت. آخر موسیقی روز دنیا بود. تیپ چجوری داشت و ریش و سبیل یه جور دیگه و از این حرفا...

پاتوقش کافه فلان بود و اصلاو اصولا روشن فکر غربی بود.

بعد هم رفقاش میان می گن که آره نمی دونیم چی شد یهو عوض شد. انقلاب که شد یهو «کامران» شد «سید مرتضی»...

اما چیزی که باعث شده اینا رو بگم اینه که فکر می کنم به نظرم باید به چند تا نکته حتما توجه کرد.

۱ - خوب گذشته آقا مرتضی هرچی که بوده، بوده... مهم اینه که یه جایی به یه دلیلی عوض شده. اتفاقا این عوض شدنه مهمه. این که چی شد که عوض شد. اون چه طوفانی بوده که گذشته آقا مرتضی رو اینطور به هم ریخته؟

۲ـ اصلا انقلاب یعنی همین. این که یه آدمی خودشو از راه غلط بندازه تو مسیر درست.

آیت الکرسی رو که همه مون بلدیم: الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...!

۳ -به نظرم توجه نکردن به دلیل انقلاب روحی آقا مرتضی -یا حداقل کم توجهی بهش- بیشتر از این که یه عده بیان و بگن آقا مرتضی از روز اول همین بود... -درست مثل کسایی که از شهدای دفاع مقدس آدمایی می سازن که محاله یه جوون امروزی بتونه به مقامشون برسه- ظلم در حق شهید آوینیه.

۴ -فکر نمی کنم آش به این شوری هم باشه که یه جماعتی دارن از کیسه آقا مرتضی می خورن و حال می کنن که خلق الله نفهمن این آقا مرتضی همون کامران دهه چهل بوده...

این جماعت چند نفر می تونن باشن؟ چقدر می تونن تاثیر گذار باشن؟

نهایتش اینه که چهار تا کتاب و سی دی و فیلم می خوان به این بهونه به مردم بفروشن دیگه. آخرش اینه که یه عده رو دور خودشون جمع می کنن و موسسه ای، چیزی راه میندازن...

بیشتر از این حرفاست؟

۵ -یه جوری توی این مطالب درباره کسایی که نمی خوان آوینی اونجوری که بوده، نشون داده می شه که آدم فکر می کنه اصلا نظام می ترسه کامران آوینی معرفی بشه...!

۶ -چرا هیچ جا به این نکته اشاره نشده که چرا آقا فقط برای شهید آوینی از چنین اصطلاحی(سید شهیدان اهل قلم)استفاده کرده؟ چرا مشابهشو درباره کس دیگه ای نگفته؟

۷ -اگر آقا کامران همون که بود می موند، الان نائب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهش چنین لقبی می داد؟

۸ -پس مهم نیست که گذشته اش چیبوده. مهم اینه که تونستهعوض بشه. اگه نمی شد که... (روزی روزگاری رو یادتونه؟)

میرزا جهانگیر خان قشقایی، یکی از بزرگترین عرفای ماست. این بنده خدا، خان بوده. همه کس و کارش هم خان و خان زاده بودن تو ایل قشقایی.

می گن یه روز می ره اصفهان، یه ساز شکسته هم داشته که می خواسته بده تعمیرش کنن. یه درویشی رو می بینه و آدرس ازش می پرسه. درویش بهش می گه برو ساز دلت رو درست کن...

خان قشقایی همه چیشو ول می کنه و یه راست می ره تو مدرسه علمیه ای که اونجا بوده و بعدها می شه یکی از بزرگترین اساتید حوزه...

اگه این اتفاق نمی افتاد، کسی الان اسمی از جهانگیر خان قشقایی می برد؟ اصلا برای کسی مهم بود؟

۹ -مهم نیست که گذشته اش چی بوده.

که اگه این طور نباشه تکلیف رسول ترک و مصطفی دیوونه معلومه. یعنی هر موقع این بنده های خدا میومدن تو دم و دستگاه امام حسین( علیه السلام) خلق الله باید برای سلامتی لات و اوباش محل و عرق خور هیئت صلوات می فرستادن...!

۱۰ -وجدانا انقدر که به دوران گذشته آقا مرتضی پرداخته شده، به دوران تحولش هم نگاه شده؟

۱۱ -به نظر نمی رسه که این واقعا هنر حضرت امام(ره) بوده؟ -از حرفای اون بنده خدا که شاید انقلابی هم نبود ولی صادقانه می گفت شهید آوینی یکی از معجزات انقلابه خیلی حال کردم-

۱۲ -فکر نمی کنین شاید چند برابر این پرونده ها لازم باشه که به این نکته پرداخته بشه که چی شد کامران شد سید مرتضی؟ واقعا برای این پرونده هم کسی آستین بالا می زنه؟

۱۳ -رو کردن گذشته کسی که خودش هم بهش اعتراف کرده و هم می گه گذاشتمش تو گونی، سوزوندمش خیلی هنر مندانه است؟ کاش می شدفهمید اون لحظه که آقا مرتضی کنار آتیش وایساده بوده چه حالی داشته...

۱۴ -فکر نمی کنین با این نوع پرداختن یک طرفه به این تحول و بدونتوجه کافی به دلایلش، یه ناظر بیرونی اینجور برداشت کنه که: بله! آقا کامران تا دید اوضاع داره عوض می شه، یهو شد آقا سید مرتضی...

یاد اخراجی های ده نمکی افتادم که تو قهوه خونه ارژنگ امیر فضلی می گفت: "حاج داش مجید سوزوکی"...!

۱۵ -این دوستان محترم که اینقدر دقیق اوضاع و احوال دهه چهل آقا کامران رو مرور کردن چرا آدرس دقیق نمی دن که کجای انقلاب و چجوری وسر چی آقا سید مرتضی به وجود اومد؟

انقلاب از سال چهل و دو شروع شده بود... یعنی تقریبا همون موقع که آقا مرتضی تو عوالم روشنفکرانه خودش بوده...

۱۶ -چند درصد از عمر شهید آوینی توی عوالم روشنفکری گذشته؟

۱۷-یادمون نره که آقا مرتضی اون عوالم رو پشت سر گذاشته. این یعنی تکامل. یعنی حرکت. یعنی رشد. به نظر نمیاد این تعاریف با رجوع به گذشته همخونی داشته باشن! مگه اینکه از این رجوع بخوایم به اینجا برسیم که راه تکامل رو پیدا کنیم. یعنی یه رجعت کارگاهی و کارآموزی برای به دست آوردن نسخه و مدل...

یعنی همون چیزی که توی بخش ۱۱ گفتم...

۱۸ -بی انصافی نیست که از انقلابی که حضرت امام (ره) توی ظاهر و باطن مردم انداخت، اینجوری یاد کنیم که نمی دونیم چی شد؟ یهو عوض شد! آوینی، دیگه اون آوینی قبلی نبود! اصلا اهل خطر بود و تغییر و ...

***

این چیزایی که نوشتم اصلا به این معنا نیست که چرا گذشته یه کسی رو شخم زدن. اتفاقا خیلی هم خوبه که کاملا موشکافانه بیایم ببینیم واقعا چه اتفاقی ممکنه بیفته که یه کسی با همچین گذشته ای، بشه "سید شهیدان اهل قلم" مردم...

بیایم ببینیم حالا چه چیزیمونو از دست داریم می دیم که قضیه داره عکس می شه؟

بیایم ببینیم این جمله آقا یعنی چی که: "پرورش جوانان و نوجوانان خداجوی بسیجی فتح الفتوح امام راحل است"...؟

اندر حکایت تبدیل «کامران» به «سید مرتضی» / به ما چه كه افخمي و فراستي بعد از شهادت آويني از روايت فتح فراري شدند؟

نوشته ای که این پایین می بینین، ای میلیه که محمد گلزاری سردبیر سپیده دانایی در جواب نوشته قبلیم فرستاده.

***

برادر، سلام

مطلب قابل تامل و نقادانه شما را درباره پرونده شهيد آويني در ماهنامه سپيده دانايي خواندم. نكاتي به ذهنم رسيد كه خدمتتان عرض مي‌كنم.

به نظرم از پرونده شهيد آويني در هفته نامه شهروند كمي دلخوريد و بعد تصميم گرفتيد درباره مطالب مندرج در دو نشريه سپيده دانايي و شهروند يك قضاوت داشته باشيد. فارغ از قضاوت درباره مطالب شهروند تنها به ذكر دلايل پرداختن ماهنامه سپيده دانايي به پرونده آويني مي‌پردازم:

1- مهمترين رويكرد مطالب مندرج، طرح يك دوره سانسور شده از زندگي شهيد آويني است كه به شناخت سير تحول شخصيت او كمك مي‌كند. آيا شهيد آويني يك انسان قدسي و غيرقابل دسترسي است كه هيچكس حق ندارد به حريم او وارد شود؟ آيا شما و ديگر برادران بزرگوار روحاني و متدين براي ما مردم عادي داستان "حر" را بارها تعريف نكرده‌ايد؟ اين داستان را شنيده‌ايم كه فقط اشكي ريخته باشيم يا درسي نيز بگيريم؟

2- آويني چگونه متحول شد؟ ببخشيد اصلا قرار نيست آويني را بررسي كنيم كه خداي نكرده به كسي بربخورد. فضيل عياض چگونه متحول شد؟ حربن يزيد رياحي چطور؟ خيلي در تاريخ نگرديم. روژه گارودي چگونه متحول شد؟ لگن هاوسن چگونه؟ احمد حنيف؟ خولو سزار مارتينز؟ و ...

من چرا متحول نمي‌شوم، دوستانم؟ اينهمه بچه مذهبي مسجدرو چرا تحول خاصي پيدا نمي‌كنند؟ چرا مردم معمولي اينهمه زيادند و تحول يافتگان اينهمه اندك؟ و...

حالا اجازه مي‌دهيد كه بپرسيم كامران آويني چگونه سيد شهيدان اهل قلم شد؟

3- بياييم ساده‌انگاري را كمي كنار بگذاريم. آيا شخصيت تحول‌يافتگان با افراد معمولي هيچ تفاوتي ندارد؟ در اينكه هر تحولي يك نقطه عطف دارد ترديدي نيست. امام حسين(ع) بدون شك علت العلل تحول حر است همان‌گونه كه امام خميني براي شهيد آويني. ولي آيا امام حسين(ع) با ديگر افراد حاضر در حادثه عاشورا سخن نگفت؟ نعوذبالله آيا امام تاثير كلام نداشت؟ چرا يك نفر حر شد و هزاران نفر ديگر بر حضرت شمشير كشيدند؟ آيا نبايد اين تفاوتها را بررسي كرد؟ داستان خطبه متقين را هم كه مي‌دانيم. چرا يكي با شنيدن كلام امام از دست مي‌رود و من و امثال من بارها اين خطبه را مي‌خوانيم و راه خودمان را مي‌رويم؟ انقلاب اسلامي و امام خميني(ره) قطعا دليل اصلي تغيير شهيد آويني است ولي آيا اين بزرگوار حرف خصوصي در گوش آويني گفت و او را متحول كرد و اين حرف را به هزاران مدعي ديگر نگفت كه امروز بر سر سفره آن بزرگوار نشسته‌اند و نمكدان مي‌شكنند و مي‌گويند ايهاالناس انقلاب اين است و اسلام اين است و ....

ما نخواستيم با آويني كار سياسي بكنيم كه براي خوشايند عده‌اي از اختلاف او با وزير ارشاد وقت حرف بزنيم و براي خوشايند عده‌اي ديگر، از فلان روزنامه مدعي دفاع از آويني و شهيدان بگوئيم كه چگونه در زمان حيات آويني با او برخورد مي‌كرد.

4- پرونده ما براي روشنفكران و سياسيون نبود. براي بچه مذهبي‌هاست. براي ما كه مملو از هنجارها و رفتارهاي متنقاضيم. براي من كه فكر مي‌كنم هر گناهي مي‌توان كرد و با يك اشك براي امام حسين(ع) همه گناهانم پاك مي‌شود و از در هيات كه بيرون مي‌آيم روز از نو، روزي از نو. پرونده براي امثال من است كه مدام به دنبال فلان مداح مي‌گردم تا بگويم عاشورا هيات فلاني بودم و از فرداي عاشورا امام حسين(ع) را فراموش مي‌كنيم. اين پرونده براي آن دسته از بچه مذهبي‌هاست كه كلاس اخلاق فلان بزرگوار سالها مي‌روند و هر روز بر حجم عجب و غرورشان افزوده مي‌شود و هيچ تحولي نمي‌كنند. نوشته بودي كه " هرچي بوده كه بوده" درست ولي آويني در وجودش چه داشته كه هرچه بوده‌ي او به شهادت منتهي مي‌شود و هرچي بوده‌ي ما به روزمرگي و ....

اين پرونده در واقع تلنگري است براي ما كه سرنوشتمان معلوم است." خسر الدنيا و الاخره".

5- مطلبت كمي شتابزده بود، خداي نكرده تو دوست بزرگوار را به بي‌انصافي متهم نمي‌كنم، معتقدم ما را و ديگران را با يك چشم نگريستي. سرمقاله را خوانده بودي؟ از مصاحبه دكتر اميدوار و شهرزاد بهشتي فقط نقاشي و شعر و روي چمن نشستنش را ديدي؟ آيا دوستان قديمي آويني از انقلاب و امام به عنوان نقطه تحول اين شهيد مظلوم ياد نكرده بودند؟ دوباره بازگرد و گفت‌وگوها را مطالعه كن.

6- نوشته بودي آش اين قدرها هم شور نيست. باور كن آش شورتر از اين حرف است. شور كه سهل است اين ديگ فرهنگ آشش ته گرفته، سوخته؛ به شورش راضي هستيم، يكي به خورد نسل بعد از انقلاب، آش شور بدهد، آش بي‌نمك بدهد، يك غذايي بدهد كه نميرد از گرسنگي، باور كن خسته شديم از اينهمه فولكسي كه با ما دادند و از صداي ابوعطايش فهميديم قورباغه‌است كه آن را رنگ كرده‌اند. در كدام كارخانه؟ در كارخانه‌اي به نام دين، به نام ايران، به نام آزادي به نام شهدا به نام ملي‌گرايي و ....

7- اصلا به ما نسل جوان چه ربطي دارد كه چرا ميرفتاح و افخمي و فراستي و .... بعد از شهادت آويني از حوزه هنری فراري شدند؟ به ما نسل جوان چه ربطي دارد كه چه نيروي جاذبه‌اي تا زمان حيات آويني بر حوزه هنری حكم فرما بود و چه نيروي دافعه‌اي بعد از شهادتش آنجا سايه افكند. باشد ساكت مي‌شويم دهانمان را مي‌بنديم ولي اجازه بدهيد اين سوال را بپرسيم كه با اين شيوه تبليغ شهيد آويني چند جوان مثل او شدند و راهش را ادامه دادند؟ چند آويني ديگر تحويل جامعه شده است؟ 15 سال تبليغ يكسويه آويني چه كسي را متحول كرد؟ درِ تحول بسته شده است؟ بهتر نيست كمي‌ ترس و توهم توطئه سوءاستفاده نامحرمان و بيگانگان را كنار بگذاريم و اجازه بدهيم دلسوزاني بيايند و با نگاهي نو آويني را براي جوانان تحليل كنند. از اينكه شهامت از "حاتمي‌كيا"ها گرفته شده كه بگويد قلمم جسارت پرداختن به گذشته آويني را ندارد بايد افسوس خورد يا شاد بود؟

8- باور دارم كه "نظام نمي‌ترسه كه كامران، آويني بشه". اين كه خوب است حتي نمي‌ترسد كه آويني كامران بشود ، نظام خيلي سرش شلوغ است، خيلي دغدغه‌هايش بزرگتر از اين حرفهاست. كارهاي نظام را بهتر است در وبلاگ حاج آقاي زائري دنبال كنيم!

9- بخش پاياني سرمقاله ماهنامه سپيده دانايي را با عنوان " امتياز بي‌قراران" مي‌آورم تا با نگاه ما بيشتر آشنا شويد. اميدوارم شما و دوستاني كه نظر مي‌گذارند اين فرصت را داشته باشند كه تمام سرمقاله را بخوانند.

"... نيمه پنهان شهيد آويني نه نيمه پر از انحرافي است كه گروهي كينه‌توز بخواهند با افشاي آن از سرمايه‌هاي انقلاب انتقام بگيرند، نه نيمه سياهي است كه عده‌اي موج‌سوار منفعت‌جو بخواهند آن را پنهان كنند و نه نشاني از شهامت او در بيراهه رفتن و تجربه كردن خطاهاي فكري و اخلاقي است كه دوستانش اصرار داشته باشند براي ستيز با مقدس‌مآبي آن را آشكار كنند، بلكه نقطه تحولي است در مسير صيرورت انساني جستجوگر كه اصيل بود نه ساختگي و به خاطر همان اصالت صادقانه با خود و مردم روبرو مي‌شد و بي‌قراري و آزادگي را بر ايستايي و آرامش كاذب ترجيح مي‌داد.

اي سرو پاي بسته به آزادگي مناز

آزاده من كه از همه عالم بريده‌ام"

يا علي مدد / محمد گلزاري

سردبير ماهنامه سپيده دانايي

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • حاج رضا ۱۶:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۱۹
    0 0
    سپیده دانایی ... رو سپید کرد ...
  • حمید ۱۶:۵۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۰
    0 0
    با اینکه این نوشته ها ما چند سال پیشه اما هنوز هم تازه س. هنوز هم این مشکلات و نظرات متناقض در مورد شهید آوینی وجود داره. چه خوب که شما بهش پرداختید...
  • هادی کلهر کلخورانی ۰۰:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۱
    0 0
    سید بما یاد داد که دغدغه دین ذاشتن جز با قیمت خون نمیشود و باید در این راه فدایی شوی تا عده ایی از رفتنت دوباره بسوزند و استوار شوند . یاعلی ع

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس